... و روزی خواهد رسید
روزی خواهد آمد ...
ذرات متفرق خاک جمع خواهد گشت و هئیت اولم را باز میبخشندم و از قبر بیرونم کشیده به عرصه قیامت، به صحرهای هولناک محشر میبرندم.
آه در آن وقت چه رنجها و دردها که میبینم تاریکی و تنهایی، آسمانی شکاف خورده، زمینی گداخته، کوههایی پراکنده، ستاره های تیره و تار، خورشیدی در پرده کسوف و ماهی در ظلمت خسوف، آتشی افروخته و مشتعل و دوزخی بر انواع عذابها مشتمل.
بهشتی دلگشا با نعمتهای فراوان لذت بخش ماندنی و کوثری فرح بخش.
ترازوی اعمال برپا شده و دفترهای افعال گشوده، حسابگری برحق و حسابگر به محاسبه ایستاده. ناگاه خود را در معرکه روز حساب، در معرض محاسبه و محاکمه میبینم که مؤاخذه ام میکنند و ملائکه غلاظ و شداد ایستاده.
نامه اعمالم به دست راست است یا چپ؟؟؟
هرچه کرده ام در آن ثبت و محفوظ است که حتی دره ای از قلم نیفتاده.
آه آه اگر سیئات و نافرمانی هایم غالب گردد حسرت خواهم خورد و چه حسرتی و این روز روز حسرتم خواهد شد و چه خواهم گفت و چه دارم که بگویم آنجا آه اگر...
افسوس که عمر در بطالت بگذشت با بار گنه بدون طاعت بگذشت
فردا که به صحنه مجازات رویم گویند که هنگام ندامت بگذشت.
دردا که دوش طاعت یک عمر خویش را
دادم به می فروش و به یک جرعه برنداشت